محل تبلیغات شما


دیشب 

دوباره  میان کابوس هایم گریه کردم

پوچ بودم

پر از هیچ،

سرشار از تهی ها


ناله هایم

با طنابی بافته از موهایم

به عرش می رسید.

خودم دیدم

خدا هم گریه می کرد  

برای حال زارم


امن یجیبی می خواند

"سوک"


دوباره کابوس هایم درد داشت

ابلیس جای گلبول های سفیدم

دانه های آتش می کاشت

می سوختم میان تبی جانکاه

فرشته ها پاشویه می کردند 

نفس هایم را

سوختنم تمامی نداشت


خودم را پرت کردم میان آغوش خدا


من و خدا

میان کابوس ها

بی صدا گریه کردیم 

مثل هر شب.


نازی صالحی/صبور


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها