دیشب آمدی
و دوباره میان حضور بهاری ات
معطر شدند، نارنج های سپیدم
تو آغوش باز کردی
و من چون شکوفه های در حال فرود
رقصیدم و فرود آمدم در آغوش تو
تو خندیدی و محکم مرا در آغوش فشردی
دست در گردن رویاهایم انداختی
بوسیدی، لب احساسم را
و گونه های شعرم گل انداخت
چون سیب های سرخ خانه ی بی بی ناز
.
.
بیدار شدم از این رویای زیبا
درد داشت
وقتی تنهاییِ خویش را
محکم، میان تاریکیِ بستر، در آغوش کشیده بودم.
Nazi.s.s
درباره این سایت